مردم ماشین هاشونو وسط ول کرده بودن و داشتن جداشون میکردن پلیس از آنطرف خطاب به یکی از اونا داد میزد هی خرس ولش کن.
داییم معتقده وسط دعوا نباید خودمونو قاطی کنیم دنبال راهی بود تا از این ترافیک نجات پیدا کنیم و سریع تر محلو ترک کنیم
مرد عضلانی که عربده میکشید و حمله میکرد مادر بیچاره ش از پشت گرفته بود که یک دفعه از حال رفت
نمیدونم چقد زمان گذشته بود به خودم که اومدم وسط جمعیت داشتم صورت مادره رو با آب می شستم در حالی که زار زار گریه میکردم خواهرم بازومو گرفته بود می کشید و میگف تو سر پیازی ته پیازی؟ به تو چه آخه ؟
امضا.یه خاطره از یه روز خوب برا دوسال پیشه الان یادم اومد گفتم براتون بگم خخ
تقدیم به عشقــــم...برچسب : نویسنده : fatemeh2112 بازدید : 212